همشهری آنلاین-سودابه رنجبر: از همان روزها بود که نام سابق این خیابان یعنی «شاهرخ» از یادها رفت. آرد ایران، خیابان قوسداری است که جاده ورامین، خیابان فداییان اسلام و خیابان ۲۴ متری را به هم متصل میکند و به همین دلیل یکی از خیابانهای پر تردد شهرری است. وقتی در طول خیابان آرد ایران به سمت جاده ورامین قدم بزنی و خیابان آرد ایران را پشت سربگذاری در انتهای آن چشمانداز کارخانه با نمایی از سیمان سیاه و در و پنجرههای سبزرنگ و سقفهایی به شکل شیروانی نگاهت را پر میکند. ابتدا تصور میکنی تنها وجود همین چشمانداز دلیل نامگذاری این خیابان است. اما فقط کافی است پای صحبت اهالی بنشینی.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
آنوقت آنهایی که عمری را در این خیابان گذراندهاند از دلایل دیگری مثل حمایت کارخانه از ساکنان این خیابان نام میبرند.
خیابانی که روزی به همت کارخانه آرد ایران چراغش روشن شده است. هر چند امروز دیدگاه اهالی نسبت به این کارخانه تغییر کرده و ارتباط ساکنان این خیابان با کارخانه قطع شده است؛ اما با شنیدن خاطرات ساکنان قدیمی، دفتر تاریخ شفاهی خیابان آرد ایران را ورق میزنیم. پیش از اینکه این محله خیابانبندی و کارخانه آرد ایران در نزدیکی آن راهاندازی شود زمینهای آن متعلق به شخصی به نام «اقدسالدوله» بود. در زمینهای اقدسالدوله، گندم و جو میکاشتند و بخشی از آن نیز یونجهکاری بود. زمینهای خاکی خیابان، محل رفتوآمد گاریهایی بود که اهالی با آنها تردد میکردند تا به خیابان «حرم» برسند. «آرد ایران» یکی از معابری است که نسبت به دیگر خیابانهای شهرری زودتر آسفالت شده است. اهالی میگویند از آنجا که این خیابان محل عبور زائران حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بوده زودتر از بقیه محلهها آباد شده است.
برکت یا مزاحم محله!؟
حدود سال ۱۳۲۰ وقتی کلنگ کارخانه آرد ایران در نزدیکی خیابان شاهرخ به زمین زده شد فقط ۳۰ خانوار در این خیابان زندگی میکردند و چندتایی هم مغازه بقالی در این محله وجود داشت. کارخانه آرد ایران خیلی زود چشم و چراغ اهالی این خیابان شد. چون تا آن زمان فقط محلههای قدیمی ری، بهخصوص محلههای نزدیک به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) مثل محله «شاه غلامون»، «هاشمآباد» و... با برق «خانم» روشن شده بود و حالا خیابان آرد ایران هم به لطف کارخانه آرد ایران شبهای روشنی را تجربه میکرد.
کارخانه، موتور برق داشت. به همین دلیل یک رشته کابل برق به اهالی داده بود و ساکنان آن به جای روشن کردن چراغهای زنبوری، لامپ در خانههایشان داشتند. با وجود قناتهای اطراف این خیابان، ساکنان خیابان آرد ایران برای تأمین آب، دست به دامن کارخانه شدند و به نسبت محلههای دیگر با شرایط مناسبتری آب مورد نیاز خود را تأمین کردند.
«سیداحمد جعفری» از کاسبان قدیمی این خیابان هر روز به یاد گذشته مقابل مغازهاش مینشیند و کامیونهای پر از گندم را که مرتب در حال تردد هستند تماشا میکند. او میگوید: «روزگاری کارخانه آرد ایران برکت این محله بود اما حالا که اهالی روشنایی خود را از اداره برق منطقه میگیرند و هر کدام از خانهها کنتور آب مستقل دارند کارخانه نقش مزاحم را برای اهالی پیدا کرده است.»
جعفری کامیون پارکشده کنار خیابان را نشان میدهد و میگوید: «روزانه بیش از ۳۰ کامیون پر از گندم از ورامین و شهرستانهای نزدیک به کارخانه آرد ایران میآیند و بار خود را تخلیه میکنند. هر شب که آسیابها را تمیز میکنند خانههای اطراف پر از گرد آرد میشود.»
«جلیل شکارچی» که از دهه ۴۰ ساکن یکی از خیابانهای فرعی آرد ایران شده است میگوید: «از خاطرات تلخ ما در این محله آتش گرفتن کارخانه بود. انگار مردم تا آنروز ماشین آتشنشانی ندیده بودند. تعداد زیادی از اهالی برای خاموش کردن آتش آمده بودند. تا چندین روز برق خانههایمان قطع شد. آتش به قدری زبانه میکشید که تا چندین محله آنطرفتر برای تماشا آمده بودند.»
چای دارچینی در آرایشگاه های مردانه شهرری
«محمدعلی شیاسی»، در خیابان آرد ایران صاحب آرایشگاهی است که حدود ۵۵سال قدمت دارد. او میگوید: «تا قبل از دهه ۳۰ هیچ مکانی بهعنوان آرایشگاه مردانه در شهرری وجود نداشت. سلمانیهایی بودند که در حمامهای عمومی موهای مردان را پیرایش میکردند و البته پاتوقهایی هم در چند نقطه مشخص وجود داشت که مردان برای اصلاح سر به آنجا میرفتند. یکی از این پاتوقها در مقابل بیمارستان فیروزآبادی و دیگری در ورودی کوچه زنگنه در خیابان حرم قرار داشت. تنها وسایل مورد نیاز، شانه و قیچی بود و یک پیت حلبی که مشتری روی آن مینشست. آن زمان رسم بود که بعد از کوتاهی موی مشتری، او را به یک فنجان چای دارچینی مهمان میکردند.»
شیاسی میافزاید: «آرایشگاه گلستان یکی از آرایشگاههای قدیمی مردانه در شهرری است و هنوز مشتریان قدیمیام را دارم. افرادی که حدود ۵۰ سال پیش برای کوتاه کردن موهایشان در شروع سال تحصیلی به آرایشگاه من مراجعه میکردند هنوز هم به اینجا میآیند.» شیاسی که خاطرات گذشته را خوب به خاطر دارد میگوید: «در گذشته یکی از نذرهایی که مردم زیاد انجام میدادند؛ کوتاه نکردن موی پسرها برای چندین سال بود و بعد از کوتاهی مو، هموزن آن طلا نذر یک امامزاده میکردند. وقتی یکی از این بچهها به آرایشگاه من میآمد مادرش همه موهای پسرش را به دقت جمع میکرد که بتواند نذرشان را به درستی ادا کند.»
چاههایی که کفتر چاهی داشت
در زمینهای اقدسالدوله چندین قنات و چاه وجود داشت و خیابان آرد ایران قبل از اینکه رنگ و بوی تجاری و مسکونی به خود بگیرد محلی برای بازی بچهها بهخصوص افرادی بود که به دنبال کفتر چاهی میگشتند. شیاسی میگوید: «جوانانی که کبوتر دوست داشتند ساعتهایی از روز را در این خیابان میگذراندند و گاهی به کمک یکدیگر داخل چاه میرفتند تا بتوانند کفتر چاهی را به دام بیندازند تا زمانی که چاههای خیابان آرد ایران پوشانده نشده بود اینجا پاتوق آنان بود. »
کارخانه یخ و پنبه
وجود کارخانه «یخ و پنبه» در مجاورت کارخانه آرد ایران نیز به رفت و آمد اهالی افزوده بود. این کارخانه رونق خوبی داشت. شاید به این دلیل که یخچال نیمهطبیعی کوچه یخچال در نزدیکی آن از چرخه تولید، خارج و کارخانه صنعتی یخسازی راهاندازی شده بود و درصد زیادی از یخ مصرفی خانهها و کاسبان را تأمین میکرد. بخش پنبه آن نیز به دلیل کاشت پنبه در زمینهای کشاورزی شهرری رونق داشت بهخصوص در زمینهای زراعی جوانمرد قصاب پنبه برداشت میشد. بسیاری از ساکنان این خیابان از کارگران این کارخانهها بودند. اهالی میگویند که خانم ارباب، مدیر مدرسه پیمان، همسر سرمایهگذار کارخانه یخ و پنبه بود. او خانوادههای نیازمند و در جستوجوی کار را شناسایی و با شرایط مناسب برای کار به کارخانه معرفی میکرد. به همین دلیل ساکنان این خیابان در شرایط اقتصادی مناسبی زندگی میکردند. هر چند آنروزها جمعیت این خیابان بسیار کمتر از امروز بود.
چهارراههایی که هویت خیابان را روشن میکند
یکی از ویژگیهای خیابان آرد ایران نامگذاری چهارراههای آن است. چهارراههایی که هر کدام وجه تسمیه دارند. نخستین چهارراه به «اقدسالدوله» معروف است. همان فردی که صاحب بیشتر زمینهای کشاورزی این محدوده بود. دومین چهارراه به «عدالت» شهرت دارد. اهالی نام و نشانی «حسن عدالتدوست» را میدهند. مردی که حالا دهه ۸۰ زندگیاش را تجربه میکند. عدالتدوست از بقالان معروف شهرری بود. مغازه بقالی او درست در چهارراهی قرار داشت که حالا به چهارراه عدالت معروف است. ظاهراً بقالی حسنآقا به نسبت دیگر بقالیها اجناس جور داشت و یکی از پاتوقهای اهالی همین چهارراه بود.
البته در روزهای نخست انقلاب، این چهارراه شهرت بیشتری پیدا کرد. بهطوریکه انقلابیها در این مکان تجمع میکردند. عدالتدوست که آن روزها را خوب به خاطر میآورد میگوید: «جوانان انقلابی بهمن ماه۱۳۵۷ تصویر بزرگی از حضرت امام (ره) کشیده بودند و آن را داخل تریلی گذاشتند و از همین چهارراه با وجود فشار نیروهای نظامی در شهر حرکت دادند. یکی از آن جوانان شهید پیلغوش بود که حالا نام او زینتبخش یکی از خیابانهای مجاور خیابان آرد ایران است.»
نخستین لوازمتحریرفروشی
«مهرداد فخارزاده» مغازه لوازمتحریرفروشی دارد. در مغازهاش از دکورهای فانتزی امروزی خبری نیست.
میگوید: «مغازه، متعلق به پدرم بود و ما از سال ۱۳۵۰ در این خیابان مشغول کار هستیم. وقتی مدرسه پیمان هنوز دولتی بود و در ۲ نوبت، بیش از هزار دانشآموز به این مدرسه میآمدند کاسبی ما هم رونق داشت اما وقتی مدرسه غیرانتفاعی شد تعداد دانشآموزان آن کم شد.»
فخارزاده از خاطرات گذشته این خیابان میگوید: «خیابان آرد ایران از نقاط کلیدی تظاهراتها در زمان انقلاب اسلامی بود. وسط خیابان، جوانان انقلابی لاستیک آتش میزدند. هسته مرکزی تجمعها از همین خیابان آغاز میشد. به یاد دارم که در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی برای ترساندن جوانان، یک تانک در این خیابان حرکت میکرد.»
هرکول در خیابان آرد ایران!
خیابان و چهارراه «نصیر» نام خود را از یکی از ورزشکاران معروف به نام «محمد نصیریسرشت» گرفته است که در این کوچه زندگی میکرد. این خیابان اگرچه حالا به نام «شهید اسماعیلی» مزین شده اما قدیمیهای محله هنوز هم این خیابان را با نام قدیمیاش میشناسند. نصیریسرشت از وزنهبرداران برجسته است که سال ۱۳۲۴ در تهران متولد شد اما بعدها خانوادهاش به شهرری آمدند.
عدالتدوست میگوید: «خانواده نصیری که به شهرری آمدند بچهمحل ما شد. او وزنهبردار بود و مردم به او لقبهای خروس طلایی و هرکول ایرانی را داده بودند.» او میافزاید: «من او را در جوانی دیده بودم. چند وقت پیش تصویرش را در تلویزیون مشاهده کردم. خیلی پیر شده بود. نصیریسرشت یکی از پر افتخارترین وزنهبرداران ایران و آسیا به شمار میرود که در زمان خود توانست ۱۸ رکورد جهانی را به نام خود ثبت کند. او سال ۲۰۰۰ از طرف فدراسیون بینالمللی وزنهبرداری بهعنوان یکی از ۱۰وزنهبردار برتر جهان معرفی شد. قدیمیهای محله او را به خاطر میآورند اما متأسفانه جوانترها هیچ شناختی از او ندارند.»
----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۶/۲۳
نظر شما